یکی از دوستان راجع به نقد آقای فراستی نسبت به فیلمهای آقای اسکورسیزی پستی نوشته بودند که باعث شد پستی در مورد نقد بنویسم. که البته امکان داره در این مورد در پستهای بعدی ادامه بدم.
از اینجا شروع میکنم که ما مخاطبان فیلم و هنر و اهالی سینما چندان آشنایی به مفهوم و قواعد نقد نداریم و نقد را شخصی میکنیم. حالا چطور این اتفاق میافته را عرض میکنم. برای مثال اگر بنده اثر هنری در قالب فیلم سینمایی خلق کنم و منتقدی از زاویه نقد (تکرار میکنم از زاویه نقد) اثرمان را مورد انتقاد قرار بدهد و آن را عالی ارزیابی کند بنده آن را تعریف از شخص خودم پنداشته و از گفتار ایشان رضایتمند و خرسند میشوم. و در ادامه اگر اشکالات را بیان و توضیح دهد؛ رفتارش را حمله به شخص خودم تصور میکنم. و این یعنی شخصی کردن نقد منتقد مقابلم. به عبارتی دقیقتر بنده به کل فراموش میکنم که منتقد صرفا قصد تحلیل ساختاری اثر مرا داشته و نه تحقیر بنده به عنوان سازنده و کارگردان اثر.
نقد یعنی بررسی لایههای ساختاری و فنی و بس. و کسی که قصد نقد در زمینهای مثل فیلم را دارند باید دارای تجربه و سابقه مطالعه در زمینه رشتهی موردنظر هنری و تحصیلات مربوط به آن باشد و بس.
بنده بایستی چنان به حوزهی نقد آشنا باشم که وقتی کسی از زاویه ساختاری (نقد) اثر بنده را مورد تمجید قرار داد باعث شعف و خرسندیام نشود و به عرش نروم. و همانطور هم اگر منتقد اثر مرا دارای نواقص متعددی خواند، به غرورم لطمه نخورد. که اگر چنین شد یعنی بنده موضوع نقد را در نظر نگرفته و صحبتهای منتقد را شخصی کردهام.
اهالی سینما بایستی متوجه باشند که منتقد صرفا قصد تحلیل اثر را داشته و هیچ خصومتی با شخص ایشان ندارد. حال مسئلهی دیگری که در شخص منتقد حائز اهمیت میباشد این است که گاهی منتقد دیگر به عنوان نقد اثر را ارزیابی نمیکند بلکه سلیقهی شخصی خود را در ارزیابی و توضیحاتش دخیل میکند که دیگر نمیتوان نام نقد را بر صحبتهایش عنوان کرد.
برای مثال منتقد به لحاظ سیاسی طرفدار فلان جناح است و اگر در محتوای فیلم به مخالفت با جناح مورد علاقهاش پرداخته شود آن فیلم را یک اثر نه چندان خوب و یا کاملا غیرحرفهای میداند و آن را در حوزهی نقد به بدی بیان میکند. لذا اینکه این بیان با اصل نقد فاصله داشته و طرفین به کل از نقد فاصله گرفته و تبدیل به زد خورد لفظی میشود. اینجاست که میبینیم دیگر نقد فراموش شده است و کسی به آن توجه نمیکند. در اینجا نقد برای طرفین تبدیل به وسیلهای شده که یکدیگر را بکوبند و انتقام بگیرند.
در حالیکه نقد فقط نقد است و ابزار و تحلیل آن کاملا مشخص است. برای مثال اگر بنده دیوارهای یک خانهی 38 متری را با رنگی کدر نقاشی کنم کاملا مشخص است که از لحاظ فنی اشتباه کردهام. چون عقلانی و منطقی است که محیط کوچک را اصولا با رنگی روشن رنگآمیزی کنم تا بزرگتر به نظر بیاید تا سکونت در آن آسانتر شود. و حالا اگر بنده از اظهارنظر فنی فردی ناراحت شوم دیگر مشکل اصلی با خود بنده است و بس.
پس: نقد به هیچعنوان قصد تمجید یا تخریب صاحب اثر را ندارد. و اگر چنین شود نمیتوان آن را نقد بنامیم. نقد صرفا نسبت به شناخت و بیان ساختار فنی میپردازد. و هدف نقد خود اثر است و نه صاحب اثر.